محل تبلیغات شما



وبلاگ نویسی دنیای زیبایی است. برای من بعد از سالها غیبت در وبلاگ و نوشتن در این فضای امن و آرام، پر از خاطرات خوش، پناه بردن به تفکر و نگارش است. از سالها غیبت در این فضای زیبا متاسفم و متاسفم که وبلاگ، در حاشیه ی شبکه های مجازی پرمخاطب و بی محتوا قرار گرفته است.


حامد کرزی در نشست مطبوعاتی با جان کری در کابل گفت: با وزیر خارجه امریکا راجع به بالا و پایین روابط افغانستان و امریکا صحبت شد، روی انتقال مسئولیت زندان بگرام صحبت شد که این مسئله انتقال زندان- بعد از کوشش چندین ساله حاصل شد.

آقای کرزی گفت: "با آقای جان کری توافق کردیم که نیروهای ویژه امریکایی از ولسوالی نرخ ولایت میدان وردک خارج شوند؛ این مسئله به پروسه انتقال کمک زیادی می کند، من به وزیر خارجه امریکا اطمینان دادم که مردم افغانستان آمادگی دفاع از کشور خود را دارند."

آقای کرزی افزود: "ما روی پروسه صلح صحبت کردیم، برای گشایش دفتر نمایندگی طالبان در قطر توافق کردیم، من ظرف روزهای آینده به قطر خواهم رفت و با امیر قطر دیدار خواهم کرد و امیدواریم که گشایش دفتر طالبان، به خیر صلح تمام شود. اما دولت افغانستان هیچگونه برگشتی را نمی پذیرد و دستاوردهای گذشته خود را نگه می دارد".

آقای کرزی افزود: در مورد پروسه انتخابات، صحبت مفصل شد؛ تجربه انتخابات 2009 نباید در افغانستان تکرار شود و باید انتخاباتی خوب و شفاف و افغانی و به دست افغان ها دایر شود. باید به انتخابات مشروعیت جدیدی بخشید و رئیس جمهور آینده با رأی مستقیم مردم انتخاب شود، باید از هرلحاظ انتخاباتی شفاف و پاک باشد. نه مداخله داخلی و نه مداخله خارجی!

وی افزود: در مورد روابط منطقه ای افغانستان، با وزیرخارجه امریکا صحبت کردیم؛ ما خواهان همکاری های منطقه ای افغانستان هستیم. در مورد همکاری های استراتژیک و نیز توافقنامه امنیتی نیز گپ زدیم، ما خواهان افغانستان مستقل، آزاد و دارای حاکمیت ملی هستیم و خواهان لحاظ منافع مردم افغانستان هستیم

وی در بخش پاسخ به سئوالات خبرنگاران هم گفت: در صحبت امروزی گفتیم که باید جنگ با طالبان ختم شود!

جان کری وزیر امورخارجه امریکا نیز در این کنفرانس خبری گفت: ایالات متحده به همکاری دوامدار به افغانستان می اندیشد؛ ما چالش های زیادی نیز پیش رو داریم، اما ما همراه افغانستان خواهیم بود و بطور قوی از افغانستان پشتیبانی خواهیم کرد.

وی افزود: افغانستان امروز، سه انتقال مهم را انجام می دهد: انتقال ی، انتقال اقتصادی و انتقال امنیتی؛ امریکا ضمن کمک به این مسئله، معتقد است که پروسه صلح باید از طریق خود افغان ها صورت گیرد.

وی افزود: ما راجع به پروسه صلح نیز صحبت کردیم و گفتیم که دفتری در دوحه به طالبان داده شود. وی افزود: باراک اوباما هنوز در مورد تعداد سربازان امریکایی که از افغانستان خارج می شود مشخص نکرده است. وی نمی خواهد که القاعده دوباره جان بگیرد.

وی در مورد انتخابات آینده گفت: ما تعهد می دهیم که انتخابات آینده، آزاد باشد تا آقای کرزی به رئیس جمهور بعدی تحویل دهد.

وی افزود: مردم افغانستان بسیار پرافتخار هستند و باید به خود افتخار کنند کابل پنجمین شهر دنیاست که در حال پیشرفت سریع می باشد!! ، طول عمر مردم 50 % افزایش یافته است، تعداد نی که به پارلمان می روند و تعداد دخترانی که به مکتب می روند افزایش یافته است. وی افزود: دوستی با افغانستان برای ما و مردم امریکا جای افتخار است.

جان کری در خاتمه گفت: گفتگوهای خود با رئیس جمهور کرزی در وقت صرف نان و در نشست های بعدی تا فردا صبح ادامه می دهیم.

منبع: خبرگزاری جمهور

   


حامد کرزی با فراخواندن اعضای شورای ملی، قوه قضائیه و کابینه، در سخنانی که توسط رئیس مجلس نمایندگان سخنان تاریخی عنوان شد، مسائلی را مطرح کرد که برخی از آن مسائل حرف های تازه ای بودند و انتظار می رود تا مقدمه ای برای تصامیم بزرگ و اقدامات متهوّرانه از جانب رئیس جمهور باشد.

 

معضلات موجود از زبان کرزی:

نظام موجود با اعتراف صریح آقای کرزی از چند معضل رنج می برد:

1 - ادارات دولتی با معیارها و ساختارهای قومی پیش می رود و قومگرایی، گروه گرایی، ولایت گرایی و. داد مردم را درآورده است

2- در تمامی مشکلات و معضلات موجود، با وجود آنکه مردم افغانستان تحمل کرده اند اما دولتمردان اعم از رئیس جمهور، اعضای کابینه، دستگاه قضایی، شورای ملی، و مقامات محلی مسئول و مقصرند

3- دخالت خارجی ها همواره وجود داشته و این دخالتها اجتناب ناپذیر است و در این حالت، ما مزدور بیگانه شده ایم و وطن را خود ما بر باد داده ایم. - منظور آقای کرزی احتمالاً برخی مهره های دولتی و برخی تمداران می باشد-

4- یکی از موارد ناامن شدن شهرها این است که دولتمردان تفنگداران زیادی را به همراه خود می گردانند چون این افراد عزت خود را در داشتن تفنگدار بیشتر و موتر زیادتر می بینند.

  5- فساد در کشور و در میان اراکین، وجود دارد. یکی از عمده ترین عوامل فساد در افغانستان، غرب و امریکاست؛ به این دلیل که قراردادهای اقتصادی و پروژه های خود را با اراکین دولتی و اقارب آنها منعقد می کنند و این باعث می شود که آنان مطیع رئیس دولت نباشند

 

تهدیدهای موجود از زبان کرزی:

آقای رئیس جمهور در سخنان خود تهدیدهایی را مطرح کرد:

1-       تجزیه افغانستان: آقای کرزی بدین باور است که برخی کشورها و عناصر در صدد تجزیه افغانستان هستند. وی خاطره ای از زبان مارشال فهیم را مثال داد که یک مقام از کشوری همسایه- که وی جرئت نکرد از آن کشور نام ببرد- به فهیم پیشنهاد تجزیه افغانستان را داده است.

همچنین، یک مقام مجهول الهویه طالبان از زبان مقامات پاکستانی پیشنهاد گرفتن حاکمیت ولایات جنوبی را با مشارکت پاکستان و برخی کشورهای غربی دریافت کرده است اما در هر دو مورد، هم فهیم و هم عنصر طالبان از پیشنهاد تجزیه کشور خودداری کرده اند.

2-        رسانه های افغانستان، آزادی داخلی داشته اند اما از خارج آزاد نشده اند. از سخنان رئیس جمهور برخی رسانه ها نیز به عنوان یک تهدید استنباط می شد.   

3-       افغانستان همیشه دستخوش دسیسه خارجی ها بوده و خواهد بود. از نظر آقای کرزی وابستگی به نیروهای خارجی امری نکوهیده است؛ وی گفت که از این به بعد سنگ به شکم می بندیم، کاه می خوریم اما خود را قوی می سازیم و روی پای خود می ایستیم

4-       نفس سال 2014 : آیا بعد از سال 2014 به سمت ترقی خواهیم رفت یا به دست خودمان کشور را خراب خواهیم کرد؟

5-       پاکستان و ایده تمداران آن که گفته اند شما کان را آباد نمی توانید و دوباره به کشور ما بر می گردید

6-      پول هایی که برخی مقامات و اراکین از خارج می گیرند و این باعث عدم پاسخگویی و تمکین آنان به رئیس جمهور و نظام است.

 

برنامه های جدید کرزی:

آقای کرزی در میانه سخنان خود بعد از تبیین معضلات و چالش ها پرسید چه باید کرد؟

وی در پاسخ خود گفت که باید دولتی قدرتمند ساخت وی گفت:

1-      نیروهای امنیتی ما اعم از پولیس و ارتش و امنیت ملی ما ترقی کنند و غیر ی باشند. ما باید با یا بدون کمک خارجی، متکی به خود شویم و پولیس و اردوی خود را تقویت کنیم.

2-       خویش خوری و قومگرایی را اصلاح کنیم؛ ادارات ما نباید قومی، گروهی و سمتی باشند

3-       ظواهر تفنگ را در شهرها کم کنیم

4-       حکام محلی و مقامات دولتی باید با مردم بیشتر در تماس شوند

5-       تلفات نیروهای نظامی ما روزانه به 20 – 25 نفر افزایش یافته؛ مقامات باید به خانواده های شهدا توجه جدی نمایند

6-       رسانه ها آزادانه از دولت انتقاد کنند اما خود را از بند خارج رها کنند؛ برای تحکیم وحدت ملی، نشر فرهنگ و عنعنات ملی و خوبیهای فرهنگی ما تلاش کنند

7-       اختلاس کنندگان و مفسدان مورد پیگرد قرار گیرند، قضایایی نظیر کابلبانک مورد تعقیب جدی قرار گیرد

 

انگیزه های کرزی از برپایی نشست مشترک:

آقای کرزی در نشست مشترک، فقط با استماع سخنان تشریفاتی رئیس مجلس نمایندگان و شنیدن دعای خیر نماینده مجلس سنا، سخنان خود را گفت و بدون شنیدن نظر، م و بحث اضافی، مجلس را پایان داد و رفت.

اهداف ظاهری رئیس جمهور چنین بود:

1-       بهبود حکومتداری، بهبود کار ادارات دولتی، مبارزه با فساد اداری

2-       درگیر ساختن قوای سه گانه در موضوع محو فساد، ایجاد هماهنگی بیشتر میان سه قوه

3-      جلب اعتماد کشورها و دونرهای خارجی که اخیراً بخاطر شیوع گسترده فساد در ادارات، به دولت افغانستان اخطار جدی داده بودند؛

4-       نمایش قدرت در صحنه ی و جلب اعتماد نیروهای داخلی؛

5-       پذیرفتن مسئولیت بخشی از نواقص و کم کاری های حال و گذشته

6-       آقای کرزی به خارجی ها فهماند که می توان بدون آنها نیز ماند و زندگی کرد

 

 شاه بیت غزل کرزی:

1-      آقای کرزی گفت: هرکاری که می کنیم باید شورای ملی تأیید کند. وی این جمله را پس از تبیین اوصاف شرایط و سال 2014، وم آمادگی ها برای تغییرات لازمه و. بیان داشت.

2-       رئیس جمهور گفت: برای داشتن اداره ای پاک، کار را آغاز می کنیم؛ کسی از من دلخور نشود!

3-      وی گفت: همه بدانند که دیگر، کسی از این خاک رفتنی نیست. برای آینده افغانستان پلان داریم.

4-       حامد کرزی با جدیت گفت که تا حالا مصلحت گرا بودم اما دیگر نیستم

 

فرار رو به جلوِ کرزی با گامهایی بزرگ:

از لابلای فرمایشات و نیز تحرکات اخیر رئیس جمهور کرزی، می توان کنه و عمق تفکرات و برنامه های ایشان را چنین استنباط کرد:

1-      آقای کرزی نشان داد که در پی ماندن در قدرت است؛ سال 2014 نمیتواند وماً سال پایانی حاکمیت وی باشد. ایشان گزینه هایی در ذهن خود دارند که می تواند بقای ایشان در ریاست را پس از سال 2014 نیز تضمین کند. احتمالاتی نظیر تشکیل لویه جرگه سنتی به بهانه عدم وجود شرایط برگزاری انتخابات، عدم وجود امنیت در نیمی از افغانستان، مصالح ملی و. با هدف تمدید ریاست جمهوری.

البته یکی از احتمالات هم این است که آقای کرزی از مدل روسیه در تداوم قدرت خود بهره گیری نماید؛ یعنی ایشان نقش پوتین روسیه را در کابل ایفا نماید و در یک دوره خلأ پنجساله از فردی معتمد خود حمایت نماید تا بتواند بازهم به قدرت بازگردد. وی گفت که هم شرایط حال را درک می کنیم و هم برای آینده برنامه داریم.

2-      بعنوان یکی از احتمالات، آقای کرزی درصدد سختگیری و اعمال فشار بر مخالفین و منتقدین و نیز محدود کردن فضای رسانه ای و ی است. یکی از بهانه های این امر فضای امنیتی و ی موجود است؛ اشاره ای که به بحث رسانه ها و نیز مشکلات امنیتی موجود داشت. آقای کرزی به نوعی غیرمستقیم به منتقدین و رقبای ی خود نیز اخطار داد

3-      رئیس جمهور در صدد پاکسازی عناصر مفسد از درون دولت است، عناصری که وجهه رئیس جمهور را به شدت لطمه زده اند و باعث بدنامی نظام و افزایش انتقادها و اعمال فشار خارجی بر دولت شده اند. به هر میزان که اداره موجود به سمت اصلاحات و سالم سازی پیش برود، وجهه رئیس جمهور بیشتر در بین مردم ترمیم خواهد شد و ضریب توفیق وی در پیاده کردن برنامه های آینده اش را افزایش خواهد داد.

به هر حال، سخنان رئیس جمهور کرزی در شورای ملی، نشان از تصمیم کلان وی و عزم جدی ایشان در ایجاد تغییراتی می دهد که متضمن نیکنامی وی شود. با توجه به تحرکات بزرگ اپوزیسیون ی دولت در میان هواداران مردمی شان، انتقادات تند و تیز رهبران ی از نظام موجود، انتقادات آشکار و تند کشورها کمک کننده به افغانستان از وجود فساد و وم اصلاحات، عزم راسخ آقای کرزی بر بقای در قدرت چه از طریق تداوم حاکمیت و چه از طریق حفظ اتوریته و اقتدار ملی خود در آستانه نشست بزرگ منتقدین نظام در پاریس می تواند تمامی مسائل موجود را ولو در کوتاه مدت تحت الشعاع قرار دهد و یکبار دیگر قدرت آقای کرزی از منظر اقتدار یک رئیس جمهور نمایان گردد.

با توجه به عدم شراکت مسئولین و نمایندگان نهادها در نشست سه قوه، می توان گفت که آقای کرزی مانور بزرگی را به نمایش گذاشت که قطعاً نتایج مهمی را نیز در قبال خواهد داشت.


به بهانه اولین سالگرد انتشار هفته نامه پرسشگر در بامیان

بامیان به دلیل کوهستانی بودن، عدم وجود راههای مواصلاتی، نبودن زندگی و جمعیت شهری و غیره. زمینه های ایجاد و رشد فعالیت های رسانه ای را ندارد. شبکه تلویزیونی مختص این ولایت ایجاد نشده است؛ رسانه های چاپی زیادی در این ولایت شروع به کار کرده اما بنا به مشکلات عدیده ای از جمله موارد فوق الذکر، از ادامه انتشار باز مانده اند.

نشریات چاپی مربوط به برخی ارگانهای دولتی نیز نه انگیزه قدرتمندی برای کار رسانه ای دارند و نه تخصص آن را. با آن هم، اگر نشریه ای این چنینی منتشر می شود بازهم علاقمند خاص خود را دارد. در بامیان صدها دانشجو وجود دارند که شدیداً علاقمند مطالعه و آگاهی از اوضاع روز هستند، این جوانان به دلیل محیط خاص بامیان و نبود رسانه های حرفه ای، از مطالعه اخبار و ورویدادها و تحلیل های روز محروم می مانند.

در میان رسانه های شنیداری خصوصاً رادیوها، "رادیو بامیان" سالهاست که در این ولایت فعال است و چند ماه قبل رادیوی دیگری به نام "رادیو پیوند" ایجاد شده که هر کدام شان مخاطب و شنونده خود را دارند اما ناگفته پیداست که متاسفانه به دلیل شرایط جغرافیایی بامیان، این رادیوها نمی توانند ساحات وسیعی را پوشش بدهند و این یک مانع بزرگ برای این رادیوها است.

رسانه های چاپی اما با مشکلات بیشتری مواجه بوده اند؛ هرچند در گذشته هفته نامه های خوبی همچون هفته نامه تفاهم، هفته نامه سرنوشت، و. در کنار ماهنامه ها در بامیان حضور داشته اند اما بنا به دلایل خاصی، از نشر بازمانده اند. با وجود اینکه در بامیان رسانه بومی قدرتمندی وجود ندارد اما رسانه های قدرتمند کشوری و بین المللی، خبرنگارانی در بامیان دارند. خبرنگاران برخی خبرگزاری ها، و اندک تلویزیون ها در بامیان فعال هستند. اما اکثریت قریب به اتفاق تلویزیونهای کشوری، به دلیل اینکه بامیان یک ولایت خبرساز نیست از استخدام خبرنگار  و یا ایجاد نمایندگی در بایمان خودداری می ورزند. بامیان با وجود آنکه رسانه های قوی ندارد اما ژورنالیستان و وبلاگ نویسان خوبی دارد. دهها وبلاگ در بامیان فعال بوده اند اما متاسفانه وبلاگ نویسی هم در چند ماه اخیر، بسیار کمرنگ شده و کمتر خبرنگار و وبلاگ نویسی حاضر است تا وبلاگ خود را با مطالب جدید به روز کند. به قول آقای سخنگوی ولایت بامیان، وبلاگ های بامیان رنگ باخته اند. شاید یکی از دلایل عمده این رنگ باختگی وبلاگی، در روی آوردن جوانان و غالب خبرنگاران به شبکه اجتماعی فیسبوک باشد که از این طریق می توانند با دوستان و مخاطبان خود با امکانات و شرایط سهل تری ارتباط برقرار کنند اما واقعیت امر این است که فیسبوک، جوانان و خبرنگاران بامیانی را بیشتر از اینکه در راستای تحلیل و نویسندگی فعال بسازد توان آنها را به سمت سطحی نگری و کاهلی سوق داده است.

در طول سیزده ماه گذشته تنها نشریه چاپی که به طور مستمر منتشر شده، هفته نامه پرسشگر است که در نوع خود رکورد دار کار رسانه ای، البته در میدان رسانه های چاپی در بامیان می باشد. این هفته نامه به دلیل وجهه انتقادی خود، گاهی خود نیز مورد انتقاد و اتهام قرار می گیرد که البته برخی از این اتهامات، فراتر از بی انصافی نیست. این هفته نامه کاملاً مستقل و دارای تی کاملاً نقادانه است. همین روحیه انتقادی، باعث آن شده که با مخاطب خود ارتباط نزدیکتر و عمیقتری برقرار کند و البته برخی را هم برنجاند. هفته نامه پرسشگر نه به دنبال کسب شهرت است و نه در پی گرفتن امتیاز؛ نه باکسی دشمن است و نه خوش دارد برای خود دشمن بتراشد؛ اما ما به فراخور مسئولیت کار رسانه ای خود وظیفه ای داریم که ناگزیر از انجام مسئولیت کار رسانه ای خود هستیم. تا آنجا که در توان ماست اطلاع رسانی می کنیم و زوایای پیدا و پنهان رویدادها را به بررسی می گیریم. آنچه ما را در این راستا دلگرم می سازد از یکسو استقبال فراوان مردم، دانشجویان و مسئولین و از یک طرف سابقه بیش از یک دهه کار رسانه ای ما در سطح کشور است. ما برای اینکه بتوانیم ارتباط نزدیکتری با مخاطب خود برقرار کنیم مجبوریم تا در سطح درک و کشش فکری مخاطب خود حرکت کنیم و بنویسیم. بنابراین، از اینکه زیاد وارد مباحث تئوریک و الفاظ سنگین نمی شویم از شخصیت های علمی همولایتی خود پوزش می طلبیم. اما امیدواریم به مرور زمان هم مخاطبان ما و هم خود ما بتوانیم ظرفیت های فکری و علمی خود را بالاتر ببریم.

به هرحال، انتقادات زیادی در بامیان متوجه رسانه ها و خبرنگاران می باشد. ما نیز از این انتقادات و کاستی ها مبرّی نیستیم اما کوشش می کنیم تا نواقص کار خود را با استفاده از م ها، انتقادها و همکاری های دوستان ژورنالیست بامیانی، علمای دینی، مسئولین و شخصیت های فرهنگی به حداقل برسانیم.


یک سال قبل در چنین روزهایی هفته نامه تفاهم، تیتر زد که: "والی بامیان شش ساله شد". هرچند که آن شماره تفاهم، اقبال چاپ نیافت اما تیتر زیبایی بود. اکنون هفت سال از توظیف خانم داکتر حبیبه سرابی به عنوان والی بامیان گذشت. خانم سرابی در این هفت سال با فراز و فرودهای زیادی همراه بوده و دست و پنجه نرم کرده است. در افغانستان از معدود والی هایی است که توانسته هفت سال در مقامش دوام بیاورد. آنچنانکه شاهد بوده ایم سایر ولایات، معمولاً هر یکی دو سال، یک والی عوض کرده اند. اما والی بامیان با وجود آنکه دستاورد قابل توجهی در بامیان نداشته اما همچنان، ولایت بامیان را تحت سیطره خود دارد.

در کل ولایات افغانستان به طور مشخص سه یا چهار ولایت، والی هایی داشته اند که بیش از هفت سال دوام آورده اند: استاد عطامحمد نور در ولایت بلخ و شهر مزار شریف، گل آقا شیرزی در ولایت ننگرهار و شهر جلال آباد و خانم حبیبه سرابی در ولایت بامیان و بازارک بامیان!

اگر بین این سه والی و ولایت- یکی در جنوب، یکی در شمال و یکی در مرکز افغانستان- مقایسه ای داشته باشیم بسیار زود به دستاوردهای کاری خانم حبیبه سرابی و میزان پیشرفت بامیان پی می بریم.

شهرهای جلال آباد و مزار شریف امروزه با تمام کاستی های موجود، به عنوان آبادترین شهرهای افغانستان شناخته می شوند و بامیان به عنوان یکی از فقیرترین و پسمانده ترین ولایتها. هر دو ولایت شمال و جنوب، طی این هفت سال به شهرهایی تبدیل شده اند که دارای امکانات خوبی هستند؛ راههای مواصلاتی، شفاخانه های مجهز، مدارس و دانشگاههای مجهز، برق سراسری، کارخانه های زیاد، تقویت جاذبه های گردشگری، ایجاد اشتغال برای دهها هزار نفر، جلب سرمایه ها و سرمایه گذاری خارجی، و. دستاوردهای خوب کاری و مدیریتی والیان ولایات ننگرهار و بلخ بوده اند. اما در مقایسه با ولایات مذکور، خانم سرابی دستاورد فاخری در بامیان نداشته است. خانم سرابی همچنان که در شماره قبلی پرسشگر نیز گفته شد، در طول فرمانروایی هفت ساله خود، تمامی حرکت ها و اعتراضات و مطالبات مردمی را با بی توجهی خود به تمسخر  گرفت. اقدامات وی گاهی مثل طنز می مانند. میدان هوایی را در مرکز شهر بنا کرد؛ در مرکز سرسبزی و طراوت بامیان، نهال کاشت؛ از ساختن کلینیک برای مردم بامیان جلوگیری کرد؛ حتی در دفتر خود از برق جنراتوری استفاده می کند؛ مردم بندامیر را از کشت و زراعت نهی کرده و همواره تهدید میکند؛ طالبان بغلانی را در بامیان پناه و امان می دهد؛ از کنار مشکلات دانشگاه و کلینیک مرکز بامیان می گذرد؛ و.

البته ناگفته نباید گذاشت که در مدت هفت سال گذشته کارهایی هم در بامیان توسط تیم تحت فرمان خانم سرابی انجام شده اند که از آن جمله تکمیل سرک بامیان-یکاولنگ بعد از چندین سال، ساخت و تکمیل ساختمان ولایت و ادارات دولتی، ارائه خدماتی به قریه ها توسط ریاست انکشاف دهات و پروسه همبستگی ملی و. نیز انجام شده اند اما ناگفته پیداست که با آن همه بودجه و هفت سال فرصتی که خانم سرابی و ریاست های تحت فرمان او در اختیار داشته اند کارهای انجام یافته، چیزی نیستند و اصلاً به عنوان دستاوردهای کاری، ارزش بیان را هم ندارند.

خانم سرابی بارها به دلیل سستی و بیکارگی خود، مورد خشم مردم بامیان قرار گرفته اند. چندین مورد تظاهرات مردمی بر ضد او، اعتصاب اعضای شورای ولایتی و خصوصاً رئیس فقید آن –مرحوم جواد ضحاک- علیه والی، درخواست های مکرر فعالین مدنی و شخصیت های ی برای برکناری او و. هیچکدام به نتیجه نرسیدند. گفته می شود که حتی آقای کرزی بارها تصمیم گرفت تا وی را از ولایت بامیان برکنار کند اما مقامات امریکایی در کابل مانع برکناری او شده اند. وی رابطه حسنه ای با کارل ایکن بری سفیر پیشین امریکا در کابل داشته و تا حد زیادی از سفارت امریکا حرف شنوی داشته است. خانم سرابی سال گذشته به این دلیل مانع ساخت یک باب کلینیک مجهز در مرکز بامیان شد که قرار بود توسط ایرانی ها برای مردم ساخته شود. شاید یکی از عمده ترین دلایل این کار حبیبه سرابی، خشنود کردن امریکایی ها باشد. تصور می شود که نه ایران و نه امریکا هیچکدام عملاً کمک های بزرگ و قابل ملاحظه ای به مردم و بازسازی بامیان نمی کنند؛ امریکایی ها بامیان را به دلیل اکثریت شیعه مذهب آن منتسب به ایران می دانند و ایران بخاطر ت های امریکایی و ضد ایرانی که در بامیان اجرا می شود معتقدند که از یک طرف کمک به سیستم امریکایی حاکم در بامیان، کار اشتباهی است و از طرف دیگر موقعی که خواسته اند کمکی به بامیانی ها کنند از طرف مقامات محلی بامیان با ممانعت مواجه شده اند.  

خانم سرابی، بامیان را تبدیل به خانه ای برای اطرافیان و کارمندان غزنوی خود کرد. تیم همراه او تبدیل به تیمی قوی در ریاست های مختلف بامیان شد. آنقدر که گاهی تعصبات بامیانی و غزنوی (غزنیچی) به اوج خود می رسید. البته یکی از قوّت هایی که خانم سرابی داشت این بود که زمینه رقابت های ناسالم و مخرّب رهبران هزاره و احزاب قومی را گرفت؛ چون رهبران حزبی، هرکدام در صدد تسلط بر بامیان و مردم این ولایت بوده و می باشند. آمدن یک والی منتسب به آقای محقق یا خلیلی ممکن است بامیان را به دفتر حزبی آنان تبدیل کند و عرصه و زمینه رقابتهای ی رهبران را به بامیان بکشاند؛ یکی از دلایلی که بخشی از بامیانی ها خانم سرابی را هفت سال تحمل کرده اند ترسی است که از جنجالها و رقابت های حزبی دارند.

به هرحال بامیان، هفت سال فرمانروایی خانم حبیبه سرابی را تجربه کرد. خیلی از مردم بامیان در این مدت، انتظاراتی که از حکومت داشتند برآورده نشد. هرچند که هنوز سندی از اختلاس یا فساد مالی وی به بیرون درز نکرده – البته ذهن پرسشگر بامیانی ها شاید بعدها، به مواردی دست یابد- اما نمره ی خانم سرابی در مدیریت و خدمت به مردم بامیان، نمره ی ناکامی است؛ از نظر ما خانم سرابی در بامیان یک مدیر ناکام است. شاید امسال آخرین سال حضور وی در بامیان باشد؛ بنابراین وی باید تلاش نماید تا لااقل خاطره ای نسبتاً خوب از خود در ذهن بامیانی ها برجای بگذارد.  


فعالین مدنی بامیان با اقدامی سمبولیک در مقابل ساختمان شورای ملی افغانستان، یکبار دیگر ضمن نمایش محرومیت های بامیان، چهره صلح طلب و متمدن مردم بامیان را به نمایش گذاشتند.

یک عدد هریکین بزرگ فی، با رنگ آبی ساختند و در روز اعتراض مدنی خود، آن را بر فراز یک موتر گذاشته و با گردش در برخی سرک های شهر کابل به شورای ملی افغانستان آمدند. مردمی که فلسفه نمایش آن هریکین بزرگ را نمی دانستند هنگامی که خبر اعتراض مدنی بامیانی ها را از تلویزیون ها و رادیوها شنیدند به مغزهای متفکر مردم بامیان آفرین گفتند.

این حرکت جوانان بامیانی که در سالگرد کاهگل کردن سرک بامیان انجام شد، مورد تصدیق افکار عمومی مردم افغانستان قرار گرفت. بامیانی ها در این روز هریکین بزرگی را به باراک اوباما تحفه دادند تا او بداند و بفهمد که در افغانستان به بیراهه رفته و جفای بزرگی در حق مردم بامیان و مناطق مرکزی افغانستان شده است.

فریاد جوانان بامیانی برای بی برقی و نداشتن لوزام برقی نبود بلکه آنان فریاد زدند که: " تبعیض را متوقف کنید! در بامیان غیر از خرابی دیگر هیچ نیست، مصالحه با دشمنان مردم افغانستان اشتباه است، جامعه جهانی و امریکا راه اشتباه می روند، حکومت باید به فکر اصلاح ت های خود باشد و"

پیام فعالین بامیانی پیامی به نمایندگی از همه مردم محروم افغانستان بود. بر همین اساس هرآنکس که خبر اهدای هریکین را شنید با مردم بامیان همصدا شد و به فکر خلاق بامیانی ها آفرین گفت.

در این روز به یاد ماندنی، نمایندگان مردم در شورای ملی در کنار مردم بامیان ایستادند و از حق مردم بامیان گفتند. حتی نماینده پشتون ولایت هلمند نیز با فریاد بلند گفت که همگی باید از مردم بامیان یاد بگیرند!

اما افسوس و درد و دریغ که از نمایندگان مردم بامیان در پارلمان، هیچ کسی حاضر نشد تا در کنار جوانان فعال بامیانی درد و مظلومیت مردم بامیان و مناطق مرکزی را فریاد کند. حتی یکی از وکلای بامیان با موتر گرانقیمت خود، بی تفاوت از کنار مردم بامیان گذشت اما حاضر نشد تا دقایقی در کنار مردم بامیان بایستد.

بیش از یک سال است که از وکلای بامیانی در شورای ملی هیچ ندیده ایم، آنان کاری برای مردم نکرده اند؛ گویا رأی مردم را برای سکوت و گوشه نشینی خود می خواسته اند!

حرکت فعالین مدنی بامیان که با بازتاب وسیع رسانه ای در داخل و خارج کشور همراه بود در کوتاه مدت و میان مدت، اثرات شگرفی برای بامیانی ها خواهد داشت:

1-      در امتداد حرکت های پیشین مدنی، از مردم بامیان چهره ای صلح طلب را معرفی می کند

2-      حکومت با این اقدام جوانان بامیانی، کمی به خود آمده و خواست های مردم بامیان را جدی تر در نظر خواهد گرفت

3-      جامعه جهانی نگاه تیزبین تری به بامیان خواهد داشت و مشکلات مردم بامیان را زیر مطالعه خواهد گرفت

4-      مردم افغانستان، نهادهای مدنی، تشکل های ی و شخصیت های برجسته، نگاه عمیق تری به بامیان خواهند داشت

5-      مردم سایر ولایات نیز با الگوگیری از فعالین بامیان حرکت های اعتراضی مشابه را در ولایات و شهرهای خویش راه اندازی خواهند نمود

6-      در اعتراضات و اقدامات مدنی در افغانستان، بامیانی ها به عنوان الگو و سمبول حرکت های مدنی معرفی خواهند شد

7-      مقامات محلی بامیان را زیر فشار خواهد آورد تا از خواب و سستی و تنبلی خارج شوند؛ هم به فکر آبرو و بقای خود باشند و هم به فکر مردم بامیان افتند

8-      دانش ی مردم بامیان را بالا خواهد برد و به مردم بامیان انگیزه مشارکت ی و پیگیری مطالبات منطقی شان را خواهد داد

9-      هویت و جایگاه احزاب سنتی و چهره های نیم سوخته را از میان خواهد برد و طیف جدیدی از فعالین ی با تفکرات جدید را به مردم معرفی خواهد کرد

هرچند که فعالین مدنی بامیان در گذشته هم اقدامات ابتکاری خوبی نظیر: کاهگل کردن سرک، تقدیرنامه دادن به الاغ بارکش، آب در هاون کوبیدن، ایجاد میدان هریکین و. داشته اند اما حرکت اخیر آنان در تحفه دادن هریکین به اوباما رئیس جمهور امریکا نقطه عطفی در فعالیت های مدنی بامیانی ها به حساب می آید که اثرات آن را در آینده ای نه چندان دور شاهد خواهیم بود.

مسئله مهمی را که باید در پایان این نوشته ذکر کنیم این است که حرکت ماندگار تحفه هریکین به اوباما حاصل همکاری های همه جانبه میان فعالین بامیانی بوده که نتیجه این همکاری بازتاب جهانی آن است. امید می رود فعالین و جوانان با فرهنگ بامیانی با عبور از تعصبات کور، در کنار هم به فکر سعادت و آسایش و سربلندی مردم باشند.


سخنگوی ریاست امنیت ملی، روز گذشته از رسانه هایی نام گرفت که از سوی ایران و پاکستان تمویل می شوند؛ وی از رسانه هایی چون تمدن، نور، انصاف، ژوندون، شمشاد و. نام گرفته است.

صرف نظر از صحت و سقم این گزارش و یا درستی و نادرستی کار رسانه های مذکور، برخی سئوالات در ذهن اهالی فرهنگ و رسانه خطور می کند:

1-     در گزارش ریاست امنیت ملی چرا از انبوه رسانه های حامی منافع امریکا نامی به میان نیامده است؟ آیا امریکا جزوی از افغانستان است یا افغانستان و مقامات افغان، جزوی از امریکا؟

2-     در افغانستان که هیچکس از خود هیچ چیز ندارد، کدام رسانه ی مهم و مطرح، از منابع خارجی تمویل نمی شوند؟

3-     در حالی که رسانه های قدرتمند و مؤثر سالهاست که با ت های نشراتی مشخصی در افغانستان فعالیت می کنند؛ چرا ریاست امنیت ملی در چنین زمان و شرایطی این گزارش را منتشر نموده است؟

بعد از سقوط طالبان، صدها رسانه با رویکردهای متنوع در نقاط مختلف افغانستان آغاز به کار کردند. اولین رسانه ها رادیوهای موج اف ام بودند که توسط نیروهای خارجی در ولسوالی های ولایات، به طور گسترده ای بین مردم توزیع شدند. آنان بدون اجازه و هماهنگی با دولت افغانستان و از موضع فراقانونی، اندیشه ها و برنامه های خود را به خورد مردم می دادند. آنان تا هنوز هم در بسیاری از ولسوالی ها رادیوهای موج اف ام که صرفاً برنامه های خودشان را منتشر می کند را بدون اجازه دولت افغانستان دارند.

رسانه های چاپی که توسط افغانها با امکانات محدود و تیراژ پائین منتشر می شدند کم کم در کابل و ولایات کشور آغاز به کار کردند - و البته خیلی از آنها از نشر بازماندند- اما در میان رسانه های چاپی نیز، نشریه "صدای آزادی" سالها با تیراژ ده ها هزار نسخه به زبانها دری، پشتو و انگلیسی و به شکل رنگی، توسط نیروهای خارجی و بدون مجوز دولت افغانستان در کابل و ولایات افغانستان بطور منظم و مداوم منتشر شد که با توجه به تیراژ بسیار بالای آن معمولاً در ترکاری فروشی ها و نانوایی ها و. استفاده می شدند!

 صدای آزادی از لحاظ ی البته نشریه ای تقریبا خنثی بود اما کوشش به این داشت تا ذهنیتی مطلوب از عملکرد نیروهای خارجی به مردم القا کند؛ اما همزمان، برخی رسانه های صوتی، تصویری و چاپی آغاز به کار کردند که هر کدام دارای بار ی و فرهنگی سنگینی بودند.

با توجه به حاکمیت بدون چون و چرای امریکا بر ت جاری در افغانستان و با توجه به نفوذ انکارناپذیر عناصر امریکایی بر حکومت افغانستان، رسانه های کشور نیز از این نفوذ در امان نماندند. هرچند سفارت امریکا نقش مؤثر و مستقیم خود بر رسانه ها را داشته است اما روش حمایت و اعمال نفوذ آنان بر رسانه ها غالباً از مراجعی صورت گرفته که تحت نام اینجوها یا سازمان های بین المللی فعالیت می کرده اند. مؤسسه امریکایی یو اس ای آی دی(usaid) شاید یکی از مهمترین نهادهای تمویل کننده و جهت دهنده امریکایی باشد که در کنار سایر بخشهای کاری خود، برخی رسانه ها را نیز تحت پوشش قرار داده است. رسانه های تحت پوشش این نهاد و سایر مؤسسات همسو، به ت ها و ارزشهای مورد نظر تمویل کنندگان خود متعهد هستند. البته نقش و تأثیر شرکت های عظیم رسانه ای غرب همچون نیوزکورپریشن و رئیس آن( رابرت مرداک) را نیز در افغانستان نباید نادیده گرفت.

روش و ت کاری رسانه های تحت پوشش مؤسسات امریکایی و غربی، طرح و ایجاد چهره ای منفی از ایران و نیز ترویج ارزشهای مورد نظر غرب است. آنطور که ریاست امنیت ملی هم گفته است، ایران نیز برخی رسانه های دینی در افغانستان را حمایت می کند اما تفاوت عمده ایران و امریکا در خروجی کار رسانه های مورد حمایت شان، صَرف نظر از متهم کردن طرفین، یک عنصر اساسی است که نهفته در الگوها، فرهنگ و اسطوره هاست.

تکلیف فعالیت های پاکستان با رسانه های پاکستانی مشخص است؛ آنان برنامه ها و اهداف صرفاً ی خود را دارند که باید جداگانه بدان پرداخت اما تصور میکنم که در این بحث مسئله ایران و امریکا جای تأمل دارد. رسانه هایی که متهم اند از جانب ایران حمایت می شوند غالباً به دنبال ارزش های دینی، همگرایی مذهبی و بیگانه ستیزی هستند. تلویزیونهای تمدن و نور که از جانب امنیت ملی متهم شده اند، هیچ اعتقادی به قهرمانان هالیوود و بالیوود ندارند؛ ساز و آواز و طنازی دختران را نمی پذیرند، مسابقه آواز خوانی ندارند، در فیلمهای منتشره آنان بدن ن شطرنجی نمی شود، تخصصی در کشتی کج ندارند؛ با وجود آنکه تبلیغات منبع درآمد است اما تبلیغاتی که دارای مشکل شرعی باشد را نشر نمی کنند، رسانه های دین مدار هستند که در رأس خود، شخصیت های دین مدار دارند و البته در برنامه های ی خود رویکرد خاص خود را دارند. در مقایسه با شبکه های نور و تمدن، رسانه هایی که از مراجع امریکایی و غربی تمویل می شوند، ارزشها و منویات و ت های مورد نظر غرب، همانند دموکراسی و حقوق بشر را دستمایه تبلیغی خویش قرار می دهند. در این شبکه ها از هنرپیشه های هالیوود و بالیوود و. اسطوره سازی می شود؛ خواننده های کشورهای مختلف، چهره هایی شناخته شده هستند، این رسانه ها دارای جذابیتی هستند که نهفته در برنامه های سرگرم کننده و برخوردار از شیوه های روانشناختی است. نبرد این دو گروه رسانه، نبرد الگوها و روش هاست. افغانستان جامعه ای دینی است که آموزه های مدرن غربی را به آسانی نمی پذیرد و بر همین اساس واکنش ها در برابر این دسته رسانه ها زیاد است؛ این بدان معنی است که ت های فرهنگی غرب که از مجرای رسانه عرضه می شوند به آسانی توسط مخاطبان افغانستانی پذیرفتنی نیستند. یعنی در این میان نبرد خاموشی از مجرای رسانه، میان دو الگو یکی با محوریت آموزه های دینی و دیگری با محوریت ارزشهای غربی در می گیرد که اکنون در مرحله ای، بار ی به خود می گیرد و از مجرای امنیت ملی، آن هم با فشار ی سر باز می کند. اما یک نکته مهم را در این میان نباید از نظر دور داشت: امریکا به دلیل عدم سنخیت فرهنگی و زبانی و نبود اشتراکات تاریخی، عدم اشتراک در الگوهای زندگی با مردم افغانستان در این کشور با مشکلات زیادی روبروست که این ناهمگونی به آسانی قابل حل نیست؛ آنها برای حل این چالش، چندین سال است که از مجاری متعدد زحمت می کشند؛ اِعمال نفوذ بر دولت، جابجایی مهره ها در مناصب بالای حکومتی، تطبیق سیستم اداری که بر مبنای آن دانستن زبان انگلیسی ضروری است، استخدام افرادی در اینجوها که حتمن انگلیسی می دانند، کار فرهنگی- تبلیغی گسترده، تخریب وجهه کشورها و سازمانهای مخالف و نهایتاً حمایت و تمویل رسانه هایی که ناشر فرهنگ و ارزشهای مورد نظر آنان است. تعداد این رسانه ها که از مجرای مختلف پول دریافت می کنند به دهها مورد می رسد. حتی چند سالی است که امریکا ساعتی از تلویزیون ملی افغانستان را نیز در اختیار گرفته و برنامه های خبری خاص خود را از مجرای تلویزیون ملی!! افغانستان نشر می کند. این جای سئوال است که چرا برنامه های یک کشور بیگانه از تلویزیون ملی! ما نشر می شوند. اگر دغدغه وطن پرستی داریم و اگر در منازعه ی امریکا و همسایگان، مستقل و بی طرف هستیم باید تلویزیون ملی خود را از وجود برنامه های دیگران پاک کنیم.

 تعداد رسانه های تصویری، صوتی و چاپی که از سوی دفاتر امریکایی تمویل می شوند کم نیستند و غالباً هیچ شرم و یا هراسی از گرفتن امکانات از امریکایی ها نمی کنند و این مبیَن نفوذ فراوان امریکا در رسانه های ماست. اما متاسفانه ارگان های امنیتی ما همصدا با ت امریکا، رسانه های امریکایی را خودی می پندارند وسایر رسانه ها را رسانه های وابسته!

اما با وجود اینکه رسانه های متهم، سالهاست که ت و برنامه های مشخصی دارند چرا ریاست امنیت ملی ما در چنین حالتی به فکر افشاگری افتاده است؟!

سالها حضور غیر مؤثر امریکا در افغانستان که توأم با اشتباهات فراوان بوده مورد انتقاد جامعه ی، دولتمردان، مردم و رسانه ها قرار گرفته است؛ میزان انتقادها از امریکا رابطه مستقیمی با اشتباهات آنان در تگزاری ها و عملکردهای شان دارد. در هفته های اخیر و بعد از حوادث قرآن سوزی در بگرام و کشتار مردم قندهار توسط سربازان امریکایی، این اعتراضات به اوج رسید. بدیهی است که رسانه ها خصوصاً رسانه های دینی در این مورد واکنش های زیادی نشان دادند و اخبار را به شکل گسترده ای منعکس نمودند.

این رسانه ها در مورد پیمان همکاری های استراتژیک افغانستان-امریکا و پایگاه دائمی این کشور در افغانستان به دیده تردید می نگرند. بر همین اساس لطف الله مشعل سخنگوی ریاست امنیت ملی در افشاگری خود گفته است که برنامه های ی تلویزیون های نور و تمدن جهت دار و در راستای اهداف ضد امریکایی است!

در این شرایط، اولاً: دولتمردان ما مشخص کنند که کدام کشور دوست ماست و کدام دشمن ما؟ نمیشود که هم به میخ زد و هم به نعل کوبید! خیلی از رسانه ها هر روز بر ضد ایران میگویند و  بر ضد وحدت و منافع ملی افغانستان می نویسند؛ چرا آن رسانه ها مورد پیگرد قرار نمی گیرند؟  چرا منابع تمویل آنها افشا نمی شود؟! اگر ریاست امنیت ملی رسانه های امریکایی را افشا نکند، خود متهم به عدم استقلال می شود.

ثانیاً: گویا مسئولین امنیت ملی ما فراموش کرده اند که روحیه مردم افغانستان، بیگانه ستیزی است. این مسئله ربطی به دیگران ندارد، در این حال و هوا عده ای از علما، فرهنگیان، نویسندگان و رسانه ها نیتی خود را از مجرای قلم و بیان ابراز می دارند. خطاب من به امنیت ملی کشور این است که اگر زورتان می رسد به امریکائی ها بفرمائید که جنایت نکنند! بگویید قرآن آتش نزنند، به مقدسات و فرهنگ و دین مردم توهین نکنند؛ به قوانین ما احترام بگذارند؛ به امور داخلی ما دخالت نکنند؛ دولت ما را تحقیر نکنند؛ آن وقت مطمئن باشید که رسانه های معترض، سکوت می کنند. کسی که به فرهنگ ما، حاکمیت ملی ما، ارزش های ما و. کاری نداشته باشد، کشوری که برای خدمت آمده باشد چه کسی به او کار دارد؟! چرا از جاپان و کوریا و برزیل و مصر انتقاد نمی شود؟

ثالثاً: میهمانانی که برای مباحث تلویزیون های متهم! دعوت می شوند نیز از جانب امنیت ملی متهم به روابط با ایران شده اند! یعنی جغرافیای انسانی متهمین بسیار وسیع است!! و در این شرایط باید منتظر افشاگریهای دیگری بود که از جانب کشور دوست و برادر با جان برابر! امریکا فرمایش می شوند.

سخن و منظور این قلم، دفاع و توجیه متهمان! نیست؛ بلکه منظور سخن آن است که نباید یکجانبه به قضا رفت. در این کشور، رسانه مطرح که مستقل و متکی به خود باشد وجود ندارد. امنیت ملی به جای این مثلاً افشاگری و به جای اینکه خود را در کنار امریکا قرار دهد، بفرمایند که کدام رسانه مطرح ما، از منابع خارجی و بین المللی تمویل نمی شوند؟!

در گزارش یک جانبه امنیت ملی که ماهیتی کاملاً ضد ایرانی دارد گفته شده که دو رسانه پرس تی وی و خبرگزاری فارس که مربوط به ایران هستند بدون مجوز قانونی کار می کنند اما این ریاست هیچ اشاره ای به صدای آشنای امریکا، بی بی سی، الجزیره، آسیوشیتدپرس، نیویورک تایمز امریکا، دویچه وله آلمان و رادیو آزادی نکرده است. اگر مسئله، مجوز قانونی باشد آیا رسانه های فوق این جواز را دارند؟ اگر بله، چرا برای رسانه های ایرانی جواز داده نشده است!!

حرکت اخیر امنیت ملی را باید به فال نیک گرفت و منتظر ماند تا رسانه هایی که در خدمت منافع امریکا هستند و توسط منابع غربی تمویل می شوند نیز افشا گردند


هفته نامه پرسشگر ضمن تبریک سال نو، آرزو دارد تا سال 1391 سالی سرشار از کامیابی، آرامش و پیشرفت برای دولت و مردم افغانستان باشد. ما امیدواریم که در این سال شاهد تحولات مثبت به نفع مردم و در راستای خدمت به مردم بامیان باشیم.

سال 1390 با تمام فراز و فرودها به اتمام رسید، در این سال هفته نامه پرسشگر به عنوان یک رسانه فعال در ولایت بامیان آغاز به کار کرد و کوشش نمود تا به عنوان نشریه ای مستقل و منتقد، ضمن بازتاب رویدادهای جاری در کشور و جهان، مشکلات موجود بامیان را انعکاس دهد و درد دل مردم را بیان نماید.

سال 1390 ما شاهد خبرهای خوب و بد زیادی بودیم؛ شهادت جواد ضحاک رئیس شورای ولایتی بامیان توسط طالبان خبری ناگوار بود که مردم بامیان را در اندوه فرو برد. محمد جواد ضحاک نماینده ای شجاع برای مردم بامیان و از جمله منتقدین والی و مقامات مسئول در این ولایت بود. وی در اعتراض به بیکارگی والی بامیان روزها و شب ها در خیمه ای تحصن کرد و به نظر می رسد که با قتل جواد، مقامات تنبل بامیان، نفسی به راحتی کشیده باشند!

 در این سال همچنین مسئولیت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای امنیتی افغانستانی سپرده شد، با وجود نواقص و کمبود امکانات تخصصی و نیروی ورزیده کافی، فرماندهی امنیت و ارگانهای امنیتی بامیان تا به حال به خوبی توانسته اند از عهده تامین امنیت در این ولایت برآیند و وجود برخی اقدامات تروریستی و خرابکارانه نتوانسته است تا عملکرد نهادهای امنیتی بامیان را زیر سئوال ببرد.

 در سال گذشته، در ادارات دولتی بامیان هم جابجایی هایی صورت گرفت؛ از جمله: قوماندان امنیه بامیان، رئیس امنیت ملی بامیان، رئیس صارنوالی استیناف بامیان و تغییر کردند. جنرال جمعه گلدی یاردم، محترم شیر تکانه و سید یحیی. هر کدام تا به حال در وظایف خود موفق عمل کرده اند. همچنین بعد از چند سال فعالیت محمد ناصر فیاض به عنوان ولسوال یکاولنگ، وی نیز با ولسوالی یکاولنگ خداحافظی کردند. رئیس دانشگاه بامیان هم به تازگی تغییر کرده و رئیس سابق دانشگاه بامیان با بورسیه تحصیلی که نصیبش شد، راهی ایران شد. باید دید که رئیس جدید دانشگاه با انبوهی از مشکلات و کمبودها چه خواهد کرد!

البته به نظر می رسد که در سال جاری، تغییرات زیادی را در بامیان شاهد باشیم که از آن جمله احتمالاً برخی مسئولین بلندپایه ولایت نیز تغییر خواهند کرد.

فعالین مدنی بامیان هم در سالی که گذشت به مانند سالهای قبل، فعالیت ها و ابتکارات خوبی داشتند و نیز برخی از فعالین مدنی بامیان با تهدیدها و محدودیت هایی مواجه شدند. آنان در سال 90 در اعتراض به بی برقی، هریکین بزرگی ساختند، در اعتراض به کارهای بیهوده حکومت، آب در هاون کوبیدند و.  در سال جاری نیز احتمالاً حرکت های جالب توجه دیگری نیز از جانب فعالین مدنی بامیان شاهد خواهیم بود.

در امتحان کانکور، آمار قبول شدگان دانشگاه به شدت نسبت به سال گذشته کاهش پیدا کرد. از مجموع 3500 متقاضی ورود به دانشگاه، فقط 11 درصد آنان قبول شدند و مابقی ناکام ماندند؛ این مسئله زنگ خطر را برای طبقه معارف بامیان به صدا در آورد و نگرانی زیادی را خلق کرد. بیش از 3100 نفر فارغ صنف دوازده ناکام ماندند که این مسئله صدمات زیادی را متوجه فرهنگ و معارف و آینده علمی بامیان خواهد کرد. باید از مسئولین معارف بامیان پرسید که دلیل این شکست و ناکامی چه بوده است؟!

بامیان هنوز با مشکلات جدی روبرو است و مردم ولسوالی های مختلف بامیان از نارسایی ها و بی توجهی ها به شدت رنج می برند. مسئولیت انسانی و رسانه ما حکم می کند تا این مشکلات و نارسایی ها را منعکس نماییم؛ این هفته نامه با هیچ شخص و گروهی خصومتی ندارد اما از تنبلی مقامات حکومتی برای ادای وظیفه خدمت به مردم، نمی تواند چشم پوشی کند. هفته نامه پرسشگر از مسئولین دولتی در بامیان انتظار پاسخگویی به مردم را دارد و حاضر است تا بدون هیچگونه تبعیضی دیدگاهها و دستاوردهای مثبت ادارات دولتی را در صورت تمایل مسئولین ادارات به نشر برساند. عدم پاسخگویی مقامات به مردم به معنی بی احترامی به مردم خواهد بود و این هفته نامه وظیفه خود می داند تا به نقد برنامه های ادارت دولتی و مراجع قدرت محلی بپردازد.

هفته نامه پرسشگر به حول و قوه الهی در سال 1391  نیز در کنار مردم بامیان خواهد بود و در راستای بازتاب خواسته های مردم و پیگیری مطالبات مردمی انتظار همکاری از مردم و اهالی فرهنگ و دانش را خواهد داشت. این نشریه برای بازتاب دستاوردهای مثبت ادارات و نهادهای دولتی و مؤسسات همکار، انتظار همکاری آنان را دارد.

اداره هفته نامه پرسشگر


چند نفر رفتند برلین تا نظام ی افغانستان را تغییر دهند! البته جای هیچ تردیدی نیست که نظام ی افغانستان جداً نیازمند به تغییرات اساسی هست؛ ما با این نظام، ده سال رفتیم و دانستیم که گُم شده ایم؛ نظام ریاستی همانطور که در کنفرانس برلین استدلال شده باعث فساد گسترده، سوء استفاده از قدرت، بی ثباتی ی و. شده است. نظام اقتصادی ما هم سرمان را به سنگ کوبیده و نظام اداری ما نیز از فساد، قابل تفکیک نیست.

با این نشست، در واقع بن و برلین، رو در روی هم قرار گرفتند؛ اولی میزبان دولت بود، با تماشاچیان زیادتر و دومی میزبان حریف بود با هواداران کمتر.

بن، روزگاری پایتخت آلمان غربی بود و برلین، مرکز آلمان شرقی؛ این دو که از خیر سر جهاد افغانها باهم یکجا شده بودند، حالا باعث افتراق بین جهادگران شده اند؛ افتراق بین افغانهایی که از لحاظ محیطی، جغرافیایی و پیشینه های تاریخی چندان همدیگر را درک نمی کنند. بر همین مبنا، واژه "تغییر" همراه می شود با آوازه فدرالیسم در هوا و فضای افغانستان؛ عده ای را خشمگین می کند و تعدادی را به لبخندی میهمان می سازد.

صرف نظر از صحت و سقم نظام فدرالیسم در افغانستان، همین چند روز واکنش های زیادی دیده شد، موافقین و مخالفین این مسئله تقریباً مشخص و یکدست بودند، اگر سری به دنیای مجازی و شبکه های پیوند اجتماعی نظیر فیسبوک می زدی به سهولت واکنش ها نشان دهنده این بود که شمالی ها طرفدارند و جنوبی ها مخالف! حکومت، مخالف است و بخشی از اپوزیسیون، موافق! به همین راحتی!

هنگامی که بحث فدرالیسم مطرح میشود با وجود آنکه یک نظام جا افتاده و آزموده شده است که در بسا ممالک بخوبی جواب داده اما این بحث در افغانستان مترادف است با تجزیه! و برهمین اساس عده ای از هواداران حکومت و . انگشت اتهام را بردند به سمت برلینی ها که آنان به دنبال تجزیه خاک پاک افغانستان هستند.

شرکت کننده های برلین هم تقریباً یکدست بودند: دوستم، محقق، احمدضیا، امرالله و. همین باعث شد که زبان یک عده خاص، روان تر شود و فعال تر و آوازه در اندازند که عده ای رفته اند تا فدرالیزم بیاورند و افغانستان را تجزیه کنند!

اما واقعیت آن است که نه برلینی ها توان تغییر نظام را دارند و نه عده ای فاشیست، توان تغییر ذهنیت خود را.

به چند دلیل:

اول اینکه میهمانان برلین، چهره های نیم سوخته ای هستند که با اشتباهات مکرر خود، وجهه شورشگری و شورانگیزی خود را از دست داده اند؛ وجهه ای که قدرت ایجاد تغییر را فراهم می آورد.

دوم، آنطور که تجربه شده، کوچکترین تغییر در نظام ی باید بر اساس تصمیم خارجی باشد، توان نظام سازی و تغییرات بنیادین در ما نمانده است، از اول هم ثابت کردیم که ما چنین توانی را نداریم؛ ما نهایتاً می توانیم مجری خوبی باشیم. اگر خارجی ها اراده کنند بکارگیری مهره ها کار چندان مشکلی نیست؛ اختیار امور فعلاً به دست بیگانگان است و ما فعلا باید تماشاچی باشیم.

سوم، ما آنقدر حقیریم که برای آینده نظام ی و برای تغییر در مسائل داخلی خود، با چهارنفر سناتور پشکل امریکایی رایزنی و م و مصلحت می کنیم و در بازگشت، آنقدر هیجان زده می شویم که کنفرانس مطبوعاتی خود را در همان میدان هوایی می گیریم؛ با چنین شخصیت و ذهنیتی ما توان تغییر را نخواهیم داشت.

چهارم، فاشیست ها و مردان قبیله، حاکمیت را میراث آبایی خود می دانند و برای حفظ کامل آن، جان می دهند و جان می گیرند. بر همین اساس است که کسی جرأت نمی یابد تا طرح و برنامه ای را دنبال کند که مبتنی بر نظام ی غیرمتمرکز باشد و برای حصول به آن، بدون هراس و تشویش مبارزه ی کند و دلیل بگوید- به همین جهت، میهمانان برلین، به محض ورود به کابل بیش از همه بر این نکته تأکید ورزیدند که ما دنبال فدرالیزم نبودیم- تأملی کوتاه بر مناصب کلیدی حکومتی می رساند که این فرصتها بیشترینه در اختیار طیفی خاص قرار گرفته اند که این مسئله آزردگی سایرین را به بار آورده است.

البته نکته ای را که باید داخل پرانتز گفت این است که در تغییر نظام ی، اگر به سمت فدرالیزم برویم- که فعلاً مقدور نیست- این نظام، آسیب ها و آفت های خاص خود را هم دارد؛ یکی از این آسیب ها، مشروعیت طالبان و تقویت و یکپارچگی نیروهایی است که تحت قیادت طالبان قرار می گیرند و در آن صورت هیچ تضمینی برای مهار زیاده خواهیهای این گروه و آسایش ایالات دیگر، وجود نخواهد داشت.

به هرحال اگر قرار باشد تغییری در نظام ی ایجاد شود، لازم است تا قبل از تغییر نظام، دگرگونی در شخصیتهای ما و ذهنیت های آنان ایجاد شود؛ شخصیت و ذهنیت افرادی که به فکر تغییر در نظام افتاده اند.

تغییر مهمی که قبل از دگرگونی نظام ی، باید ایجاد شود، بازبینی در شخصیت و هویت خود مردان تغییر است. همین افرادی که در پی ایجاد تغییر به برلین رفتند کسانی هستند که نشان داده اند خود هیچ ثباتی ندارند. آقای محقق در یک دهه گذشته در تعامل با کرزی و اپوزیسیون، آنقدر بی ثبات و تغییر پذیر بوده که اکنون چهره و تفکر واقعی ایشان قابل شناسایی نیست. احمدضیا مسعود آن هنگام که معاون کرزی بود با تشکیل جبهه ملی برعلیه خود عریضه کرد، عبدالرشید دوستم هم بین ترکیه و کرزی مدام در رفت و آمد بود. مردم رنگ واقعی این تمداران را نمی شناسند و در چنین حالتی، همین افراد بیرق تغییر را بر افراشته اند.

یکی دیگر از تغییراتی که باید قبل از تغییر نظام ی ایجاد شود، ذهنیت افرادی است که قدرت و حکومت را ملک شخصی و ارث پدری خود می دانند؛ ریاست و فرمانروایی بر افغانستان را حیاط خلوت خود می پندارند و دیگران را اجازه نزدیک شدن به حریم خود را نمی دهند، بر همین اساس، اگر کسانی چون هیئت برلین پیدا شوند که حرفی بزنند، سر وصدا و عربده کشی این گروه به هوا بلند می شود؛ این وضعیت و این طرز تفکر باید بشکند و انحصار طلبی باید از بین برود.

در مجموع باید گفت که ما در ابعاد و زمینه های مختلف نیازمند تغییرات بنیادین هستیم؛ نظام ی ما متکی بر خودمحوری و قوم پروری است. نظام ریاستی منتج به دیکتاتوری خواهد شد کما اینکه اکنون در همسایگی آن قرار گرفته است، چراکه به گفته هیئت برلین، رئیس جمهور به هیچ نهادی پاسخگو نیست و استقلال قوا را نیز زیر سئوال برده است.

 نظام ی باید نظام مشارکتی باشد، نظامی که تمام اقوام و مناطق افغانستان بتوانند خود را در آن بیابند و ببینند. قدرت باید بین مردم تقسیم شود، اگر از قالب شعارها خارج شویم، این کشور سرزمین اقوامی است که به یکدیگر چندان اعتمادی ندارند؛ بر همین اساس وقتی که وزارتخانه های کلیدی همچون مالیه، اقتصاد، تجارت، خارجه، معارف و را ولو بر اساس شایستگی، به افرادی از یک قوم می سپاریم، روشنفکران سایر اقوام صدای شان بلند می شود.

بنابراین با تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی که بر آن مبنا، نمایندگان مستقیم مردم نقش بیشتری پیدا کنند، نخست وزیری-صدر اعظم-  احیا شود و احزاب ی با رویکرد منطقی و قوت بیشتری به میدان بیایند، بیشتر می توان اعتماد عمومی و مشارکت مردمی را جلب کرد.


مقامات طالبان می گویند: امریکا تا دیروز ما را تروریست می گفت و حالا در قطر برای ما جای می دهد، پول می دهد و با احترام با ما رفتار می کند؛ این از لحاظ ی دستاورد بزرگی برای طالبان است.

گفته می شود که اکنون نمایندگان طالبان در قطر مستقر شده اند و در حدود یکصد میلیون دالر بودجه برای کار آنان در نظر گفته شده است.

برخی گزارش ها حاکی از آن است که نمایندگان مقیم طالبان در قطر عبارتند از:

طیب آغا از مقامات وزارت امور خارجه طالبان از قندهار، ملا عبدالسلام ضعیف سفیر افغانستان در پاکستان که مدتی در گوانتانامو زندانی بود، عبدالحکیم مجاهد معاون فعلی شورای عالی صلح و نماینده اسبق طالبان در امریکا، شهاب الدین دلاور، سفیر اسبق طالبان در پاکستان از لوگر، سهیل از مقامات وزارت خارجه در زمان طالبان و.

گروه جنگجوی طالبان که تا به حال در لیست گروههای تروریستی از جانب غرب قرار داشتند اکنون با گرفتن پایگاه در یکی از کشورهای عربی در توافق با امریکا در موقف برتر قرار گرفته و به آسانی می توانند از امریکایی ها باجگیری نمایند. از ظاهر قضایا چنین بر می آید که امریکاییها تصمیم گرفته اند تا آنان را به نحوی در قدرت افغانستان شریک سازند و عناصری از این گروه را به حاکمیت در کابل برگردانند.

طالبان برای آمدن به مذاکره شرطهایی را تعیین کرده بودند که از آن جمله می توان به آزادی تمامی زندانیان طالب از گوانتانامو و زندانهای افغانستان، خروج نام عناصر طالبان از لیست سیاه، خروج نیروهای خارجی از افغانستان تغییر قانون اساسی و. نام برد.

تاکنون برخی از خواسته ها و پیش شرطهای طالبان عملی شده اند؛ آزادی برخی از سران طالبان از حصارهای گوانتانامو، حذف نام برخی سران طالب از لیست سیاه، خروج نظامیان تا سال 2014 و. اشاره کرد. روند جاری به سمت تأمین خواست های بیشتر طالبان توسط غرب است.

در داخل افغانستان نیز جامعه ی، بیش از هر زمان دیگری بازگشت طالبان را احساس می کنند؛ آقای کرزی نیز نسبت به بسیاری دیگر از رقبا شراکت طالبان را در قدرت ترجیح می دهد. با تمام این شرایط باید منتظر بازگشت پیروزمندانه اهالی امارت اسلامی در سرزمین قبیله و امارت باشیم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیا از آن توست سامانه پیامکی،ارسال پیامک تبلیغاتی