محل تبلیغات شما

چند نفر رفتند برلین تا نظام ی افغانستان را تغییر دهند! البته جای هیچ تردیدی نیست که نظام ی افغانستان جداً نیازمند به تغییرات اساسی هست؛ ما با این نظام، ده سال رفتیم و دانستیم که گُم شده ایم؛ نظام ریاستی همانطور که در کنفرانس برلین استدلال شده باعث فساد گسترده، سوء استفاده از قدرت، بی ثباتی ی و. شده است. نظام اقتصادی ما هم سرمان را به سنگ کوبیده و نظام اداری ما نیز از فساد، قابل تفکیک نیست.

با این نشست، در واقع بن و برلین، رو در روی هم قرار گرفتند؛ اولی میزبان دولت بود، با تماشاچیان زیادتر و دومی میزبان حریف بود با هواداران کمتر.

بن، روزگاری پایتخت آلمان غربی بود و برلین، مرکز آلمان شرقی؛ این دو که از خیر سر جهاد افغانها باهم یکجا شده بودند، حالا باعث افتراق بین جهادگران شده اند؛ افتراق بین افغانهایی که از لحاظ محیطی، جغرافیایی و پیشینه های تاریخی چندان همدیگر را درک نمی کنند. بر همین مبنا، واژه "تغییر" همراه می شود با آوازه فدرالیسم در هوا و فضای افغانستان؛ عده ای را خشمگین می کند و تعدادی را به لبخندی میهمان می سازد.

صرف نظر از صحت و سقم نظام فدرالیسم در افغانستان، همین چند روز واکنش های زیادی دیده شد، موافقین و مخالفین این مسئله تقریباً مشخص و یکدست بودند، اگر سری به دنیای مجازی و شبکه های پیوند اجتماعی نظیر فیسبوک می زدی به سهولت واکنش ها نشان دهنده این بود که شمالی ها طرفدارند و جنوبی ها مخالف! حکومت، مخالف است و بخشی از اپوزیسیون، موافق! به همین راحتی!

هنگامی که بحث فدرالیسم مطرح میشود با وجود آنکه یک نظام جا افتاده و آزموده شده است که در بسا ممالک بخوبی جواب داده اما این بحث در افغانستان مترادف است با تجزیه! و برهمین اساس عده ای از هواداران حکومت و . انگشت اتهام را بردند به سمت برلینی ها که آنان به دنبال تجزیه خاک پاک افغانستان هستند.

شرکت کننده های برلین هم تقریباً یکدست بودند: دوستم، محقق، احمدضیا، امرالله و. همین باعث شد که زبان یک عده خاص، روان تر شود و فعال تر و آوازه در اندازند که عده ای رفته اند تا فدرالیزم بیاورند و افغانستان را تجزیه کنند!

اما واقعیت آن است که نه برلینی ها توان تغییر نظام را دارند و نه عده ای فاشیست، توان تغییر ذهنیت خود را.

به چند دلیل:

اول اینکه میهمانان برلین، چهره های نیم سوخته ای هستند که با اشتباهات مکرر خود، وجهه شورشگری و شورانگیزی خود را از دست داده اند؛ وجهه ای که قدرت ایجاد تغییر را فراهم می آورد.

دوم، آنطور که تجربه شده، کوچکترین تغییر در نظام ی باید بر اساس تصمیم خارجی باشد، توان نظام سازی و تغییرات بنیادین در ما نمانده است، از اول هم ثابت کردیم که ما چنین توانی را نداریم؛ ما نهایتاً می توانیم مجری خوبی باشیم. اگر خارجی ها اراده کنند بکارگیری مهره ها کار چندان مشکلی نیست؛ اختیار امور فعلاً به دست بیگانگان است و ما فعلا باید تماشاچی باشیم.

سوم، ما آنقدر حقیریم که برای آینده نظام ی و برای تغییر در مسائل داخلی خود، با چهارنفر سناتور پشکل امریکایی رایزنی و م و مصلحت می کنیم و در بازگشت، آنقدر هیجان زده می شویم که کنفرانس مطبوعاتی خود را در همان میدان هوایی می گیریم؛ با چنین شخصیت و ذهنیتی ما توان تغییر را نخواهیم داشت.

چهارم، فاشیست ها و مردان قبیله، حاکمیت را میراث آبایی خود می دانند و برای حفظ کامل آن، جان می دهند و جان می گیرند. بر همین اساس است که کسی جرأت نمی یابد تا طرح و برنامه ای را دنبال کند که مبتنی بر نظام ی غیرمتمرکز باشد و برای حصول به آن، بدون هراس و تشویش مبارزه ی کند و دلیل بگوید- به همین جهت، میهمانان برلین، به محض ورود به کابل بیش از همه بر این نکته تأکید ورزیدند که ما دنبال فدرالیزم نبودیم- تأملی کوتاه بر مناصب کلیدی حکومتی می رساند که این فرصتها بیشترینه در اختیار طیفی خاص قرار گرفته اند که این مسئله آزردگی سایرین را به بار آورده است.

البته نکته ای را که باید داخل پرانتز گفت این است که در تغییر نظام ی، اگر به سمت فدرالیزم برویم- که فعلاً مقدور نیست- این نظام، آسیب ها و آفت های خاص خود را هم دارد؛ یکی از این آسیب ها، مشروعیت طالبان و تقویت و یکپارچگی نیروهایی است که تحت قیادت طالبان قرار می گیرند و در آن صورت هیچ تضمینی برای مهار زیاده خواهیهای این گروه و آسایش ایالات دیگر، وجود نخواهد داشت.

به هرحال اگر قرار باشد تغییری در نظام ی ایجاد شود، لازم است تا قبل از تغییر نظام، دگرگونی در شخصیتهای ما و ذهنیت های آنان ایجاد شود؛ شخصیت و ذهنیت افرادی که به فکر تغییر در نظام افتاده اند.

تغییر مهمی که قبل از دگرگونی نظام ی، باید ایجاد شود، بازبینی در شخصیت و هویت خود مردان تغییر است. همین افرادی که در پی ایجاد تغییر به برلین رفتند کسانی هستند که نشان داده اند خود هیچ ثباتی ندارند. آقای محقق در یک دهه گذشته در تعامل با کرزی و اپوزیسیون، آنقدر بی ثبات و تغییر پذیر بوده که اکنون چهره و تفکر واقعی ایشان قابل شناسایی نیست. احمدضیا مسعود آن هنگام که معاون کرزی بود با تشکیل جبهه ملی برعلیه خود عریضه کرد، عبدالرشید دوستم هم بین ترکیه و کرزی مدام در رفت و آمد بود. مردم رنگ واقعی این تمداران را نمی شناسند و در چنین حالتی، همین افراد بیرق تغییر را بر افراشته اند.

یکی دیگر از تغییراتی که باید قبل از تغییر نظام ی ایجاد شود، ذهنیت افرادی است که قدرت و حکومت را ملک شخصی و ارث پدری خود می دانند؛ ریاست و فرمانروایی بر افغانستان را حیاط خلوت خود می پندارند و دیگران را اجازه نزدیک شدن به حریم خود را نمی دهند، بر همین اساس، اگر کسانی چون هیئت برلین پیدا شوند که حرفی بزنند، سر وصدا و عربده کشی این گروه به هوا بلند می شود؛ این وضعیت و این طرز تفکر باید بشکند و انحصار طلبی باید از بین برود.

در مجموع باید گفت که ما در ابعاد و زمینه های مختلف نیازمند تغییرات بنیادین هستیم؛ نظام ی ما متکی بر خودمحوری و قوم پروری است. نظام ریاستی منتج به دیکتاتوری خواهد شد کما اینکه اکنون در همسایگی آن قرار گرفته است، چراکه به گفته هیئت برلین، رئیس جمهور به هیچ نهادی پاسخگو نیست و استقلال قوا را نیز زیر سئوال برده است.

 نظام ی باید نظام مشارکتی باشد، نظامی که تمام اقوام و مناطق افغانستان بتوانند خود را در آن بیابند و ببینند. قدرت باید بین مردم تقسیم شود، اگر از قالب شعارها خارج شویم، این کشور سرزمین اقوامی است که به یکدیگر چندان اعتمادی ندارند؛ بر همین اساس وقتی که وزارتخانه های کلیدی همچون مالیه، اقتصاد، تجارت، خارجه، معارف و را ولو بر اساس شایستگی، به افرادی از یک قوم می سپاریم، روشنفکران سایر اقوام صدای شان بلند می شود.

بنابراین با تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی که بر آن مبنا، نمایندگان مستقیم مردم نقش بیشتری پیدا کنند، نخست وزیری-صدر اعظم-  احیا شود و احزاب ی با رویکرد منطقی و قوت بیشتری به میدان بیایند، بیشتر می توان اعتماد عمومی و مشارکت مردمی را جلب کرد.

دنیای زیبای وبلاگ نویسی

حامد کرزی: باید جنگ با طالبان ختم شود!

منظور رئیس جمهور چه بود؟!

نظام ,تغییر ,ی ,همین ,ها ,های ,نظام ی ,است که ,خود را ,عده ای ,بر همین ,نظام ی ایجاد ,نظام ی افغانستان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها